امیر در سفر خانوادگی 95
با سلام
امسال هم به همت آقاجون و عزیزجون، در نیمه مرداد ماه تصمیم برآن شد تا مثل پارسال ولی با تعداد افراد بیشتر به مسافرت دسته جمعی برویم، که عمو محسن و زن عمو و عمه زهره و شوهر عمه امیر، و خاله و پسرخاله بابایی و عزیز جون و آقاجون هم، که 16 نفر می شدیم به مسافرت چند روزه ای به ساری و ساحل خزرآباد برویم و سفر خوبی بود و خیلی هم خوش گذشت ، امیر آقا هم که همواره با عمه زینت مشغول بود و کلا با هم بودن، تو ماشین و همه جا و حسابی بهش خوش گذشت.
امیر این دفعه با بابایی و سایرین رفت تو دریا با اینکه از دریا می ترسه ولی بردیمش و روی دوش این و اون کمی باهاش بازی کردیم ولی کلن اصرار داش که ماسه بازی کنه و از بازی در آب خوشش نمیاد. و در یک بار اول هم که با عزیز جون کنار دریا بازی می کرده ، عزیز جون از آب براش یک توپ والیبال گرفته کهبقیه کلی باهاش بازی کردن و همچنین چندتا از عروسک هاشم که با خودش آورده بود و می گفت اینا بچه هامن رو در بازار جا گذاشته بود و کلی بابتشون گریه کرد.